و تو را خواهم بود .

حرف های حرف

مهم راهی شدن حرف هاست .

شعرها ، حرف ها ، قصه ها ، مقال ها ،

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
۱۵ بهمن۲۳:۰۸

jabr


...    داستان از این قرار است که شاید نتوانیم اختیاری را که برای تک تک انسان ها قائل می شویم برای جوامع انسانی هم قائل شویم . در واقع اگر بخواهیم قائل شویم هم تاریخ این اجازه را به ما نمی دهد . حتی اگر بخواهم در این نظر عمیق شوم باید بگویم خیلی از علوم و سیاست های زندگی امروزی ما بر این اصل نانوشته بنا شده اند که می توان به بخش های بزرگی از جامعه شناسی و فنون حکومتی و سیاست گذاری اشاره کرد .             ...



احمقانه ترین قسمت یک روز بیکاری ، وقتی است که بی هدف روی مبل می نشینی و هیچ کدام از نشانه های یک اتفاق مهم که باید مثل توی فیلم ها الآن برایت بیافتد تا زندگیت تغییر کند را در اتفاقات روزانه ات پیدا نمی کنی . به علاوه هیچ حس مرگباری هم به سراغت نمی آید . می دانی که نباید در این مقطع این قدر بی هدف و بی حوصله زندگی کنی ؛ ولی خوب خودت خوب می دانی که ... تنبل تر ار این حرف های هستی .

     البته من هیچ گاه نتوانستم به این نظر قطعی برسم که این برچسب هایی که در طول زندگی به انسان می خورد در دست خود اوست یا نه . یعنی واقعا من ، ... من ! ... می توانم امروز را تنبل نباشم ؟! شاید این سوال تا این جا زیاد دارای شکل ساختار شکنانه ای نباشد . ولی وقتی کمی شکلش را عوض کنیم ، مثلا بگوییم :« آیا کسی که در 1500 قبل از میلاد در روستایی دورافتاده متولد شده می تواند بر خلاف همه ی نیاکان خود کشاورز نشود ؟ » کمی آدم را قلقلک می دهد ! قبول دارید ؟

     اگر هنوز هم قبول ندارید ، باید یادآور شوم که موضوع بحث ما جامعه است ؛ نه شخص . خودم هم این را می دانم که یک انسان ، دارای حدی از اختیار است که برای تعیین مسیر زندگی شخصی او به شکل مستقل کفایت می کند . مثل آن روستایی های مناطق دورافتاده در 1500 قبل از میلاد که ـ اگر چه در ماهیت و وجودشان تردید بسیاری هست ـ کشاورز نشدند . ولی آیا می شود برای جوامع روستایی آن زمان هم به همین راحتی تعیین تکلیف (یعنی واگذاری اختیار فردی !) کرد ؟

     اگر بخواهم منظورم را روشن تر بیان کنم ، باید بگویم چیزی که برای افراد فرضی در طول تاریخ اتفاق افتاده ، تحت تاثیر وجود اختیار انکارنشدنی شخصی ـ و این که مثلا هیچ کس نمی تواند بگوید من در لحظه ی نوشتن این متن نمی توانم بروم دستشویی و یا برای خودم تخم مرغ نیمرو کنم ـ تبدیل به یک واقعه ی نسبی شده که دو وجه این نسبت را «اختیار شخص» و «جبر حاصل از محیط» تشکیل می دهند . خوب تا این جا هیچ مشکلی نیست . در واقع ، مشکل از آنجایی شروع می شود که بخواهیم برای یک جامعه رایی این چنینی صادر کنیم . به عنوان مثال ، آیا حتی یک مورد در تاریخ بشریت وجود داشته که همه مردم یک روستا در یک نقطه از جهان که تا کنون همواره در زمین هایش کشاورزی بدون هیچ دلیل خارجی ـ اعم از دلایل طبیعی ، اقتصادی ، سیاسی یا ... ـ دست از کشاورزی بردارند ؟ ممکن است بگویید «خوب در این حالت باید چطور زندگی می کرده اند ؟» در آن صورت جواب قاطع من این است که «مگر ما این احتمال ضعیف را برای یک شخص در نظر نگرفتیم که به خاطر وجود اختیار هم که شده او «مجبور» نیست کشاورز شود ؟ خوب ما داریم در مورد دنیای واقعی یک حکم قطعی صادر می کنیم که در حالت کلی یک شیوه زندگی مجهول ، ولی موجود ! ، برای شخص روستایی قائل می شود که کشاورزی نکند ولی زندگی کند تا اصل اختیار فردی از انسان سلب نشود . پس می توان همین شیوه را برای همه ی افراد روستا هم پیاده کرد !»

     چنین رفتار های ساختارشکنانه ای در طول تاریخ به اندازه ی کافی از اشخاص (و نه جوامع!) سر زده که بگوییم فرد روستایی در 1500 قبل از میلاد که بر خلاف اجدادش کشاورز نشود می توانسته وجود داشته باشد . اما هیچ وقت این کار را از یک جامعه شاهد نبوده ایم . برای درک غیر واقعی بودن چنین ادعایی ، کافی جامعه ای انسانی را تصور کنید که از ابتدای حیات خود در کنار یک دریا قرار داشته که ماهی هایش برای تغذیه مناسب اند ولی زمین های اطراف دریا لم یزرع بوده و سواحل امکان کشتیرانی عمده را به مردم نمی دهد . ما با تصور یک یا چندین «فرد» که در زمانی خاص ناگهان تصمیم به ماجراجویی بگیرند و سرنوشت خود را در سرزمین های نامعلوم فراسوی زمین های لم یزرعشان بجویند به هیچ تناقض یا عدم امکانی برخورد نمی کنیم . اما سوال این جاست که آیا می توان چنین نسخه ای را برای کل آن ملت پیچید ؟ تاکید می کنم که منظور از «اختیار» در این جا یک تصمیم بدون تاثیرپذیری از عوامل بیرونی است که اگر تحت تاثیر این عوامل باشد ، خود مانند ماندن در شرایط پیشین است .

     داستان از این قرار است که شاید نتوانیم اختیاری را که برای تک تک انسان ها قائل می شویم برای جوامع انسانی هم قائل شویم . در واقع اگر بخواهیم قائل شویم هم تاریخ این اجازه را به ما نمی دهد . حتی اگر بخواهم در این نظر عمیق شوم باید بگویم خیلی از علوم و سیاست های زندگی امروزی ما بر این اصل نانوشته بنا شده اند که می توان به بخش های بزرگی از جامعه شناسی و فنون حکومتی و سیاست گذاری اشاره کرد .

     این پرسش که «آیا بر خلاف افراد ، جوامع در جبری مطلق و پیچیده به سر می برند ؟» زمانی اهمیت ویژه ی خود را نشان می دهد که دریابیم ما در کلیت زندگی با جامعه ای که در کنار دریا زندگی می کرد تفاوت چندانی نداریم .با این فرق که جبر حاکم بر جامعه ی تکنولوژیک ما می تواند خود را قالب رفتار های فرهنگی ـ اجتماعی نشان دهد . مثلا فرض کنید به یک شخص شاغل در جامعه بگوییم قرار است حقوق دریافتی او به یک سوم کاهش یافته و هزینه های زندگی همچنان سر جایش باقی است . صرف نظر از یک سری رفتارهای صرفا احتمالی که پیش بینی می شوند ، نمی توان طرحی کلی و قطعی از واکنش کلی این شخص ارائه داد . اگر شما از آن دسته افرادی هستید که معتقدید می تواند بگویید این آدم دقیقا چکار می کند ، باید بگویم شما در این لحظه اختیار فردی را از آدمیت سلب کرده اید .

     باز هم بررگردیم به مثال خودمان ؛ حال فررض کنید همین خبر کاهش حقوق و بقای قیمت ها را به صورت عمومی و در همه ی رسانه ها پخش کنیم . به اصطلاح خودم این دفعه جامعه را به جای شخص قرار دهیم . نظر شما در مورد واکنش های بعدی چیست ؟ من که می گویم اعتصاب ، تظاهرات ، چالش های فرهنگی ، افزایش جررایم اقتصادی ، تبعات بی میلی مردم به نظام سیاسی از قبیل کاهش تعداد شرکت کنندگان در انتخابات و ... از واکنش های قطعی بعدی هستند . توجه داشته باشید که این قطعیت از آن چیز هایی است که هیچ گاه نمی توان در پیش بینی رفتار های احتمالی شخص شاغل که چند خط پیش به آن اشاره کردیم مشاهده نمود .

     بیایید از یک بعد دیگر به این قضیه نگاهی بیاندازیم . اگر من بخواهم در مورد این نظریه با یک ریاضیدان بحث کنم . به قوانین احتمال ـ که شاید بعضی ها آن را از دوره ی دبیرستان به خاطر داشته باشند ـ اشاره می کنم . فرض کنیم احتمال بروز واکنش مشخص «آ» در شخص شاغل ،1/3 باشد . یعنی به احتمال 1/3، شخص دقیقا واکنش «آ» را نشان دهد . حالا با توجه به این که افراد جامعه از لحاظ نشئه های فرهنگی با هم یکسان نیستند و از طرفی ، رفتار های جامعه را رفتار های نابرابر ، ولی سازگار (نه به معنی موافق!) و مکمل افراد آن جامعه تشکیل می دهد و برای پیش بینی ریاضیاتی این رفتار باید فرد فرد جامعه را درنظر گرفت ، من باوجود نابرابری احتمالات در افراد ، عدد خوش بینانه ی  1/3 را برای همه ی افراد جامعه درنظر می گیرم . کسانی که احتمال بلدند ، می دانند که برای محاسبه ی احتمال بروز اشتراک یکسری احتمالات ، باید همه ی آن ها را در هم ضرب کنیم . بر این اساس احتمال بروز واکنش «آ» در یک جامه ی ده میلیون نفری برابر« 310000000 / 1 »می باشد ! حالا اگر بخواهیم یک تریلیون رفتار مختلف از جامعه را در یک گروه قرار داده و اجتماع (جمع) همه ی آن ها را به عنوان یک پیش بینی کلی حساب کنیم ، باز هم به عددی فوق العاده ناچیز می رسیم .

     این احتمال ضعیف به هیچ عنوان پاسخگوی رفتار های مشابهی که بین ملت های بدون اشتراکات زمانی ، مکانی و یا فرهنگی وقوع یافته نیست . برای رسیدن به سوال و شبهه ی اصلی کافی است نگاهی به تاریخ جوامع بشری و اصول جامعه شناسی انداخته و کمی فکر کنید . «چگونه چنین رفتار هایی که می شود در این دامنه ی وسیع برای آن الگو هم تعیین کرد ، از سیستم های دارای اختیار غیرمتشابه حاصل می شود ؟»

     من یکی نمی توانم اختیاری را که برای یکایک افراد جامعه ام قائلم برای خود جامعه نیز قائل باشم . در حقیقت ، وقتی از کائنات می پرسم :«آیا من می توانم تنبل نباشم ؟» هیچ جواب «نه» ای نمی شنوم ؛ ولی وقتی وقتی می پرسم :«آیا جامعه ما می تواند به خاطر وضع اقتصادی خود ناامید و سرخورده نباشد ؟» اوضاع کمی فرق می کند .
hamra hi | ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۰۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی