... ممکن است با خود بگویید «چیزهای واقعی» ارزش تحولات منفی و مثبت در ما را دارند و به محض این که بفهمیم این خبر «واقعی» نبوده سر احساس پیشین خود بر می گردیم . سوال اصلی این جاست که کدام واقعیت ؟! ...
ما فکر می کنیم درست می شود ! خنده دار نیست ؟من که فکر می کنم خنده دار است . این که ما تلاش میکنیم که همه چیز درست شود و یا فکر می کنیم درست می شود و به هم می گوییم : «اگه به چیز های خوب فکر کنی اونا رو به سمت خودت جذب می کنی !» به نظر من یکی از خنده دار ترین چیز های دنیاست . البته معنی این حرف نه این است خیلی خوشی زده زیر دلم و نه این که خیلی آدم ناامیدی هستم . نکته این جاست که من وقتی در خانه خودمان دعواست و در خانه ی بقلی به فاصله ی کمتر از ده متر از ما یک خانواده جشن تولد گرفته اند ، سعی می کنم از هر دو خانه دور شوم و از بیرون به ماجرا نگاه کنم .
توی همین حالت ، تصور کنید یک نفر فقط محض تفریح به خانه ی ما زنگ بزند و بگوید : « تبریک میگم ! شما برنده ی صد میلیون تومان پول نقد در قرعه کشی فلان شده اید! » بعد ، همین آدم به خانه ی همسایه مان زنگ بزند و بگوید که به خاطر تخلف ساختمانی توسط شهرداری صد میلیون تومان جریمه شده اند . چه اتفاقی می افتد ؟! دیدید ؟ این حرف ها همه مشتی شوخی و کاملا بی معناست ؛ ولی چقدر می تواند در احساسات این دو خانواده که دا چند لحظه پیش در حال دعوا بودند تاثیر بگذارد ؟
ممکن است با خود بگویید «چیزهای واقعی» ارزش تحولات منفی و مثبت در ما را دارند و به محض این که بفهمیم این خبر «واقعی» نبوده سر احساس پیشین خود بر می گردیم . سوال اصلی این جاست که کدام واقعیت ؟!
قبول دارم ، نه قرار است صد میلیون تومان به خانواده ی ما داده شود و نه قرار است از خانواده ی همسایه گرفته شود . ولی من می خواهم از یک وجه دیگر به موضوع نگاه کنم . معیار سنجش میزان این «واقعیت» که از آن صحبت می کنیم چیست ؟ چه میزانی مشخص می کند که سالگرد تولد یک انسان یک مضمون «واقعی» و خبر جریمه ی صدمیلیونی «غیرواقعی» هستند ؟ مگر نه این است که این ها همه بخشی از ذهنیت ها و تفکرات ما هستند ؟ همه می دانیم قرار نیست صد میلیون پول به کسی داده شود و یا از کسی گرفته شود ؛ اما آیا واقعا اگر شب تولد یکی از افراد خانواده همه جشن نگیرند قرار است اتفاق خاصی بیافتد ؟ و یا اگر خانواده ی من امشب به جای دعوا یا آسودگی شامشان را بخورند پدیده ی خاصی پیش می آید ؟ جواب : هیچ اتفاقی بجز یک سری فعل و انفعالات ذهنی . خوب مگر این فعل و انفعالات هنگام دریافت خبر جریمه یا جایزه که دروغ هم بودند توی همان ذهن پدید نیامده ؟! پس تفاوت این ها با هم چیست ؟ به راستی چه چیزی واقعی است ؟
آیا واقعیت ها چیزی غیر از یک سری مرز های ذهنی هستند ، در حالی که مانند چیزهایی که اصطلاحا آنها را غیرواقعی می نامیم همگی در ذهن ما تاثیرات یکسانی می گذارند ؟ پس چرا باید به هم امید بدهیم و بگوییم «درست می شود» و از چیزهایی مثل قانون جذب سخن بیاوریم وقتی منبع و حقیقت اصلی خوشبختی توی سر خود ماست ؟
می دانید ؟ در دنیایی که واقعیت خودش یک جور خیال است ، من یکی ترجیح می دهم دنبال خوشبختی خیالی باشم . فکر می کنم این طوری خیلی راحت تر است .